جدول جو
جدول جو

معنی زابل الذئب - جستجوی لغت در جدول جو

زابل الذئب
(زِ لُذْ ذِ)
سرگین گرگ. بیرونی آرد: سرگین گرگ که بر خار و سنگ فکنده باشد و لون او سپید، علت قولنج را سود دارد و طریق استعمال او در علت قولنج آن است که سرگین گرگ را با بعضی از تخمها که باد را از شکم براند، در شراب کنند و بدهند و اگر او را با رشتۀ پشم گوسفندی که گرگ او را دریده بود و کشته درآویزند درد قولنج را بنشاند. (ترجمه صیدنه). بهترین سرگین گرگان آن بود که از خار گیرند و سپید بود و در وی استخوان و موی بود، قولنج را نافع بود خاصه آن گرگ چون استخوان خورده باشد در غایت کمال نافع بود و مجرب و مفید است و اگر نزدیک خاصره بیاویزند همین خاصیت دهد. اگر در پوست ابل یا پوست گرگ گیرند و بیاویزند بریسمان که از پشم کبشی که بعضی از وی گرگ خورده باشد نیکو بود این مرض را. (اختیارات بدیعی). مؤلف مخزن الادویه ذیل ذئب آرد: زبل یعنی سرگین آن (ذئب) بسیار گرم و محلل قوی وبهترین آن آن است که گرگ استخوان خورده باشد و علامت آن بسیار سفیدی آن است که با خشونت باشد. آشامیدن یک مثقال آن با آب گرم و با شراب مفید و بدستور با فلفل و نمک جهت قولنج سریعالاثر حتی تعلیق آن بر ران صاحب قولنج خصوصاً بریسمانی که از پشم گوسفندی که آنراگرگ دریده باشد و اگر بعوض پشم در پوست ابل بندند نیز همین اثر دارد و اگر پوست پسته بجای مغز آن گذارند و سر آن را بسته و برای آن گوشه قرار دهند و بر شکم بیاویزند نافع است و اگر در انبوبۀ از نقره که دوگوشه داشته باشد مقدار با قلابی از آن کنند و بیاویزند نیز مؤثر است و بدستور پیچیدۀ آن در پوست بزی که گرگ آنرا دریده باشد بر خاصرۀ صاحب قولنج و غرغرۀ آن با عسل جهت خناق بلغمی و بدستور ذرور خشک استخوان خوردۀ آن و بخور آن باعث جمعیت موش در آن موضع. (مخزن الادویه). رجوع به مفردات قانون ذیل زبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاتل الذئب
تصویر قاتل الذئب
تاج الملوک ژاپنی
فرهنگ فارسی عمید
(تِ لُذْ ذِءْ)
نام داروئی است. (ناظم الاطباء). خانق الذئب. داروئی است که گرگ و پلنگ را هلاک کند. مازریون. (ذخیره). محمد زکریا در کتاب حاوی آورده است که قاتل الذئب نباتی است که قوت آن بقوت خانق النمر مشابهت تمام دارد جز آنکه گرگی را هلاک کند و از انواع حیوانات دیگر جز سگ را نکشد. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاتل الذئب
تصویر قاتل الذئب
تاج الملوک ژاپنی
فرهنگ لغت هوشیار